دهی از دهستان چری بخش حومه شهرستان قوچان که در 48هزارگزی شمال باختری قوچان واقع است. کوهستانی و معتدل است و 87 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان چری بخش حومه شهرستان قوچان که در 48هزارگزی شمال باختری قوچان واقع است. کوهستانی و معتدل است و 87 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
طرب سرای. طرب گاه. جایگاه شادی و طرب: روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار چرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد. حافظ. در زوایای طرب خانه جمشید فلک ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع. حافظ
طرب سرای. طرب گاه. جایگاه شادی و طرب: روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار چرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد. حافظ. در زوایای طرب خانه جمشید فلک ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع. حافظ
دهی از دهستان صوفیان بخش شبستر شهرستان تبریز که در 7 هزارگزی خاور شبستر و 2 هزارگزی راه شوسه و خطآهن تبریز به مرند واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 389 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات. محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش ماشین رو است. این آبادی در دو محل بفاصله 2 هزارگز بنام چله خانه بالا و چله خانه پایین مشهور است و سکنۀ چله خانه بالا 318 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان صوفیان بخش شبستر شهرستان تبریز که در 7 هزارگزی خاور شبستر و 2 هزارگزی راه شوسه و خطآهن تبریز به مرند واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 389 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات. محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش ماشین رو است. این آبادی در دو محل بفاصله 2 هزارگز بنام چله خانه بالا و چله خانه پایین مشهور است و سکنۀ چله خانه بالا 318 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
خانه ای که مرتاضان ایام چله در آن بسربرند. (آنندراج). آنجائی که در مدت روزه داشتن توقف کرده و در را بروی خود می بندند. (ناظم الاطباء). جای چله نشستن. محل ریاضت کشیدن و چله گرفتن چله نشینان. جای اعتکاف صوفیان و زهاد: به چشم کم منگر در دوات تیره دلم که چله خانه یوسف درون چاه من است. صائب (از آنندراج). بااین قد خمیده نگشتیم گوشه گیر در چله خانه ای ننشیند کمان ما. زکی ندیم (از آنندراج). رجوع به چله شود
خانه ای که مرتاضان ایام چله در آن بسربرند. (آنندراج). آنجائی که در مدت روزه داشتن توقف کرده و در را بروی خود می بندند. (ناظم الاطباء). جای چله نشستن. محل ریاضت کشیدن و چله گرفتن چله نشینان. جای اعتکاف صوفیان و زهاد: به چشم کم منگر در دوات تیره دلم که چله خانه یوسف درون چاه من است. صائب (از آنندراج). بااین قد خمیده نگشتیم گوشه گیر در چله خانه ای ننشیند کمان ما. زکی ندیم (از آنندراج). رجوع به چله شود
نام یکی از دهستانهای بخش درمیان، شهرستان بیرجند و محدود است از طرف شمال خاوری به دهستان مؤمن آباد از باختر به دهستان قیس آباداز شمال به دهستان گل فریز. جلگه ای و کوهستانی و معتدل و محصول غلات است، مردم آن از ایلات خوزستانند که در زمان نادرشاه به این محل کوچانده شده اند. شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان قالیبافی. این دهستان از 19 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده است و 10598 تن تقریبی نفوس دارد. قراء مهم آن دهکده سهل آباد و مختاران است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
نام یکی از دهستانهای بخش درمیان، شهرستان بیرجند و محدود است از طرف شمال خاوری به دهستان مؤمن آباد از باختر به دهستان قیس آباداز شمال به دهستان گل فریز. جلگه ای و کوهستانی و معتدل و محصول غلات است، مردم آن از ایلات خوزستانند که در زمان نادرشاه به این محل کوچانده شده اند. شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان قالیبافی. این دهستان از 19 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده است و 10598 تن تقریبی نفوس دارد. قراء مهم آن دهکده سهل آباد و مختاران است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
خانه تابستانی. خانه ای از چوب یا نی و جز اینها مخصوص سکونت در تابستان. مقابل تابخانه که خانه زمستانی است: چپری خانه گرخراب شده است غم مخور تابخانه مقدور است. انوری. رجوع به چپر و تابخانه شود
خانه تابستانی. خانه ای از چوب یا نی و جز اینها مخصوص سکونت در تابستان. مقابل تابخانه که خانه زمستانی است: چپری خانه گرخراب شده است غم مخور تابخانه مقدور است. انوری. رجوع به چپر و تابخانه شود
خانه ای که در زیر زمین برای سکونت ایام سرما سازند. (آنندراج) ، گلخانه. محلی که برای پرورش گل و گیاه در آفتاب رو با شیشه ها میکنند و با طرزی خاص بوسیلۀ پهن یا بخاری یا لولۀ آب گرم حرارت بدانجامیدهند. محل پرورش گل در زمستان. رجوع به گلخانه شود، آنجای از حمام که زیر آن خالی است ودر آن آتش می افروزند، حجره ای مر دواسازان را که داروها در آن میخشکانند. (ناظم الاطباء)
خانه ای که در زیر زمین برای سکونت ایام سرما سازند. (آنندراج) ، گلخانه. محلی که برای پرورش گل و گیاه در آفتاب رو با شیشه ها میکنند و با طرزی خاص بوسیلۀ پهن یا بخاری یا لولۀ آب گرم حرارت بدانجامیدهند. محل پرورش گل در زمستان. رجوع به گلخانه شود، آنجای از حمام که زیر آن خالی است ودر آن آتش می افروزند، حجره ای مر دواسازان را که داروها در آن میخشکانند. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن. در 14 هزار گزی شمال باختر داران متصل به راه ماشین رو دامنه به بوئین واقع است. از چشمه و قنات آبیاری میشود. محصولش غلات، عدس و انگور است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی از قبیل قالی وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن. در 14 هزار گزی شمال باختر داران متصل به راه ماشین رو دامنه به بوئین واقع است. از چشمه و قنات آبیاری میشود. محصولش غلات، عدس و انگور است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی از قبیل قالی وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
میان سر خیمه که از چرم کنند و دیرک خیمه در آن جای دهند و خیمه بدان برافرازند. کربه، چوب خانه که در آن سر ستون خانه در کنند. (منتهی الارب) ، انبار چوب. محل نهادن چوب (مخصوص به خیمه و جز آن) : و سراپرده و بنه و پایگاه و خزانه و چوب خانه... و بفرمود تا منجنیقها آتش زدند و چوب خانه سلطان و بازار لشکر و هر آلت که نقل نمی شایست کردن بسوختند. (راحه الصدور راوندی)
میان سر خیمه که از چرم کنند و دیرک خیمه در آن جای دهند و خیمه بدان برافرازند. کَرَبَه، چوب خانه که در آن سر ستون خانه در کنند. (منتهی الارب) ، انبار چوب. محل نهادن چوب (مخصوص به خیمه و جز آن) : و سراپرده و بنه و پایگاه و خزانه و چوب خانه... و بفرمود تا منجنیقها آتش زدند و چوب خانه سلطان و بازار لشکر و هر آلت که نقل نمی شایست کردن بسوختند. (راحه الصدور راوندی)
نام یکی از اعقاب جوجی خان پسر چنگیزخان که بنا به نوشتۀ مؤلف حبیب السیر، امراء او را بنا بر مصلحت وقت بفرزندی جانی بیک خان منسوب میداشته اند، و در هرحال از خانان و فرمانروایان دشت قبچاق بشمار آمده است. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 76 شود
نام یکی از اعقاب جوجی خان پسر چنگیزخان که بنا به نوشتۀ مؤلف حبیب السیر، امراء او را بنا بر مصلحت وقت بفرزندی جانی بیک خان منسوب میداشته اند، و در هرحال از خانان و فرمانروایان دشت قبچاق بشمار آمده است. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 76 شود
خانه ای که در زیر زمین برای سکونت در ایام سرما سازند، محلی که برای پرورش انواع گل و گیاه در آفتاب رو سازند و دیوار ها و سقف آنرا از شیشه کنند گلخانه، جایی از حمام که زیر آن خالی است و در آن آتش افروزند، حجره ای که دارو سازان دارو ها را در آن خشکانند
خانه ای که در زیر زمین برای سکونت در ایام سرما سازند، محلی که برای پرورش انواع گل و گیاه در آفتاب رو سازند و دیوار ها و سقف آنرا از شیشه کنند گلخانه، جایی از حمام که زیر آن خالی است و در آن آتش افروزند، حجره ای که دارو سازان دارو ها را در آن خشکانند